1 ـ مستند با یک دیدگاه انتقادی می‌آغازد؛ همان دیدگاهی که به ما اثبات می‌کند که ما چه‌قدر از ریشه‌هایمان فاصله گرفته‌ایم و چیزهایی که صاحبشان بوده‌ایم را با دست خودمان به سمت نابودی کشانده‌ایم. مهندس علی پارسا در سفری که به آمریکا دارد از طریق مردم آن‌جا متوجه می‌شود که کشتی‌ها و قایق‌های بادبانی در ایران عمری دیرینه دارند، در حالی که او گمان می‌کرده با توجه به فقدان این مدل از وسایل دریانوردی در ایران، پیش‌تر هم چنین چیزی در ایران وجود نداشته‌است. او به ایران بازمی‌گردد و پژوهش در این حوزه را آغاز می‌کند. در این میان بخشی از پژوهش‌های او از طریق عکس‌های آرشیوی سیاه و سفید قدیمی منتقل می‌شود و این تأکید فیلم بر بیان تصویری و بصری ستودنی است. مهندس پارسا در نهایت و براساس پژوهش‌هایش دست به نگارش کتابی می‌زند با عنوان «بادبان‌های جنوب».

2 ـ جوانی دغدغه‌مند کتاب را می‌خواند و تشویق می‌شود تا این مدل از لنج‌ها و هرآن‌چه که به عنوان تأثیرات مثبت از آن ساطع می‌شود را احیاء کند. در این مرحله نیز نکات مثبت بسیاری به‌وقوع می‌پیوندد. استفاده از تصاویر انیمیشن روی نقشۀ جغرافیا به عنوان راهبردی خلاقانه در جهت نمایش پیش‌برد طرح و چارچوب‌بندی ذهنیِ فرد دغدغه‌مند مؤثر واقع می‌شود. پروسۀ ساخته‌شدن لنج و خطری که همواره آن را تهدید می‌کند و موجب ازبین‌رفتنش می‌شود با ریتم خوبی نمایش داده می‌شود و در چکیده‌ترین شکل ممکن مخاطب را با سختی‌های کار آشنا می‌کند. از طرفی دیگر رویکرد انتقادی سوژه نسبت به سیاست‌گذاری‌های دولت در سال 1399 و امحاء لنج‌های باری و مقایسۀ آن با سیستم خودروسازی داخلی جالب توجه است.

3 ـ مستند امّا اندکی طولانی است و از نیمۀ بسیار خوبِ ابتدایی به بعد به درجازدن می‌افتد. ضمن این‌که هرچه جلوتر می‌رویم مسئلۀ فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی که بسیار پررنگ بود، به مرور کم‌رنگ امّا در نهایت حفظ می‌شود.

4 ـ عنوان مستند هم در اثر رمزگشایی می‌شود. بوم، لنج بزرگ اقیانوس‌پیمایی بوده‌ که به زیبایی‌اش معروف است. و حال همۀ ما وظیفه داریم تا این بوم‌ها را به یاد آوریم و اگر امکانش را داریم در تولیدشان نیز کوشا باشیم؛ چراکه در مستند این نکتۀ مهم تبیین می‌شود که امروزه معنای لنج دیگر صرفاً حرکت بر روی آب‌ها را به ذهن متبادر نمی‌سازد، بلکه کاربرد گردشگری هم دارد و خیلی کارهای جذاب و خلاقانه‌ای می‌توان با آن کرد.