کنج درباره مسکن مهر، نزدیک به شهر سنندج است. مکانی که یک شهرک را تشکیل داده اما نمی تواند استانداردهای یک شهرک را داشته باشد و مسئله فیلم نیز دقیقا همین است، اینکه چرا یک شهرک، یک مجموعه که می خواهد به خانه دار شدن اقشار کم در آمد کمک کند تبدیل به یک معضل می شود. دوربین فیلم به مدت چند روز در این شهرک می ماند و چند خط روایت را دنبال می کند. نخست، بحث کیفیت شهرک مسکن مهر از منظر فنی و معمارانه، دوم، به سراغ مردم این شهرک رفتن و پرسش درباره چرایی حضور در اینجا و سوم، بحث دورافتادگی این منطقه از شهر، از منظر جامعه شناسانه. کنج به دقت چیدمان یافته است و مستندی آسیب شناسانه و اجتماعی است که با فرم و شکل مشارکت کنندگی سوژه هایش بنا شده است.
مستند می کوشد تا به آسیب شناسی و نقد چنین پروژه هایی بپردازد و این ساخت و سازها را به عنوان یک معضل معرفی کند. معضلی که در آن امنیت وجود ندارد، رشد یافتگی وجود ندارد، آینده ای بسامان برای اهالی اش غیر قابل دسترس است و تمام این ها با زندگی پر از چالش به چشم می خورد. چالش هایی که نوع ساخت و ساز شهرک مسبب آن است و دوربین به خوبی نقوص معمارانه شهرک را به نمایش می گذارد. اما نمایش سطوح مختلف موضوعی که در این شهرک وجود دارد فیلم را کمی تکه پاره می کند. فیلم در واقع به همه جا می خواهد سرک بکشد و این همه جا سرک کشیدن نوع روایت را منبسط و طویل می کند. مدت زمان آن کش می آید و مسائل می رود و باز، بازمی گردد و تکرار می شود. در این روایت موازی، گاهی تکرار موضوعات به چشم می خورد و روایت را دارای ایست می کند و گاه نیز مسائلی پر رنگ تر از مسائل دیگر اهمیت می یابد که اغلب نباید اینگونه باشد. فصل نتیجه گیری نیز تیر خلاص مستند است. بنظر قرار نیست شهرک توسعه یابد و ترمیم شود و سوالات بی پاسخ مانده است و این را خود فیلمساز هم می داند اما بارقه امید با حضور دو کانکس بر فیلم سایه می افکند. امیدی که می توان آن را کم و واهی دانست. کانکسی به عنوان محل کار خوداشتغالی در شهرک گذارده می شود تا خیاطی تاسیس گردد اما این فقط قدم اول است. قدمی کوچک برای مسائلی بزرگ در گوشه ای از این جهان.