بیماری کرونا در مدت همهگیر شدنش در جهان به سرعت وارد عمل شد و از آن جایی که واکسنی برای جلوگیری از آن وجود نداشت، قربانیان بسیاری گرفت. یکی از آنها مهدی سالکی است. ایرانیالاصل اما ساکن یکی از کشورهای اسکاندیناوی که بیماری به سرعت به جانش افتاد و تا روزهایی میان مرگ و زندگی دست و پا می زد. این فیلم شرح روز به روز مبارزهٔ او با بیماری کرونا است که مانند یک فیلم درام دارای فراز وفرودی دراماتیک است. فیلم با شدت گرفتن بیماری مهدی آغاز می شود. او به سختی نفس میکشد. در بخش مراقبتهای ویژه بستری می شود. در رویا خانوادهاش را می بیند و همسرش را. اپی میان مرگ و زندگی با روایت اول شخص ادامه پیدا میکند و مهدی شرح بیماری اش را میدهد و همزمان یک دوربین این فرایند را ضبط میکند و یا عکسهایی از مرکز مراقبتهای ویژه مکی بینیم. وضعیت او بحرانی است و هر لحظه ممکن است بدنش تاب نیاورد و در برابر بیماری تن به شکست بدهد. در این میان گاهی همسرش از طریق تلفن با او در تماس است تا به او روحیه بدهد. او در برابر دوربین به شرح روزانه دست و پا زدنهایش برای ادامه حیات سخن میگوید. این «گزارش یک مرگ از پیش اعلام نشده» ما را با جزییات درمانش همراه میسازد. ما نیز مانند مهدی نمی دانیم که آیا او از این بیماری جان سالم به در خواهد برد یا نه. در میانهٔ درمان به او گفته می شود اگر تب نکند نشانهٔ این است که اوضاعش رو به بهبود است اما یکی دو روز بعد تب میکند. او در رویا پدرش را میبیند وآن را برای دوربین تعریف میکند. حتی از به روی شکم خوابدنش حرف می زند تا زخم بستر نگیرد. او از کابوسهایی سخن میگوید که به نظر او کاملاً زندهاند.
سرانجام به ناگاه معجزه رخ مینماید.سیر پیشرفت درمانش خوب است. اکنون انگار به پایان درام کمکم نمزدیک میویم و گویی پایان خوش هم در انتظار مهدی است و هم ما که نظارهگر او و بیماریاش هستیم. حالا او میتواند ایمیل ها پیامکهایی را که برایش ارسال شده بخواند. میتواند صبحانه بخورد. اما شاید مهمترین نکتهای که مهدی از آن سخن میگوید این است که تجربهٔ نزدیک به مرگ از او انسان بهتری ساخته است. او به خودش قول میدهد که وقتی از بستر بیماری برخیزد آدم دیگری شود.
اکنون جسمش عاری از عفونت است و دیگر ناقل این بیماری نیست. او میتواند به خانه برود و با نوههای بازی کند. روز موعود فرا میرسد و مهدی به نزد خانوادهاش باز میگردد. پایان این درام خوش است هرچند برای بسیاری چنین فرجام خوشی وجود نداشت و میلیون ها نفر بر اثر آن از دنیا رفتند. فیلم «اپی میان مرگ و زندگی» را میتوان در واقع اثری انگیزشی تلقی کرد. اثری که به خوانندهاش امید به زیستن را تزریق میکند. این مستند که میتوان آن را یک پرتره نیز محسوب کرد، میتواند برای بسیاری از مخاطبان که احتمالاً بیماری کرونا را تجربه کردهاند، اثری آشنا باشد. اما با وجود چنین رویکردی در فیلم، میتوان گفت که فیلم اثری سهمناک نیز هست. از این بابت که تماشاگرش را با خود به اعماق تجربه مرگ میبرد اما از دل آن زندگی را بیرون میآورد. فیلم مانند مغاکی است که ما در آن چشم میدوزیم و گویی آن مغاک نیز در ما مینگرد. هر بار که مهدی به خانوادهاش فکر میکند یا به رویایی فرو میرود، این هراس با ما هست که آیا اینها واپسین رویاهای او نیستند؟ هر بار که او را در کما میبینیم به این فکر میکنیم که آیا او از کما بیرون خواهد آمد؟ گویی ما به واسطه فیلم در حال دیالوگ با مرگ هستیم و نه سایه آن بلکه خود او بر بالای سر ما و مهدی در پرواز است. خوشبختانه مهدی به زندگی و زیستن باز میگردد و نقطهٔ پایان فیلم یک «پایان خوش» است و نه پایانی الاکلنگی که ندانیم چه بر سرش خواهد آمد.
شاهپور عظیمی