وحید رجب لو یک توانخواه جسمی، حرکتی است. جوانی که خوب میداند کمتر از بقیه عمر خواهد کرد اما این باعث نشده که دست از رویاهایش بکشد، بلکه چون زمان کمتری دارد میخواهد با شتاب بیشتری به پیش رود. او کار آفرین موفقی است که در بازار دیجیتال برای خودش موقعیتی ساخته و دیگران را مجاب کرده که کاری را که به میلش باشد، به ثمر خواهد رساند.
شخصیت قدرتمند دیگر مستند، مادر وحید است. زنی که به شدت دربرابر او صبور به نظر میرسد و خواستههای او را تام و تمام انجام میدهد. اما کمی که جلوتر میرویم، در مسئلهی رابطهی عاطفی وحید و کاردرمانش، تنش بین مادر سرسخت و وحید مصر، یک درام جذاب را تشکیل میدهد. این کنش و واکنش وقتی به محیط خانواده و سر سفرهی ناهار کشیده میشود، وقتی ادامهدار میشود و ما ضمن همهی داستانهای موازی کار و چه و چه این را پی میگیریم و میخواهیم بدانیم آخر قصه، وحید به آنچه میخواهد میرسد یا این حرف مادر است که به کرسی مینشیند، همین عناصر جذاب است که نخهای نامرئی بین مخاطب و اثر ایجاد میکند و او را به دیدن مستند «یکی از رویاهای من» ترغیب میکند.
محسن هادی در به تصویر کشیدن یکی از رویاهای وحید رجب لو، خود را در نقطهی کانونی کنش و واکنشهای رفتاری او، خانوادهاش و دیگران قرار داده و طوری مستند ساخته که ما از آن احساس تصنعی بودن نداشته باشیم. این از تیزهوشی اوست که آنجا که نباید طوری خود را کنار میکشد که ما دوربین را فراموش کنیم و انگار این خودمان هستیم که گوش ایستادهایم و حرفهای خصوصی وحید یا مادرش را میشنویم و اگر هم لازم باشد تصویربردار و دوربینش را میفرستد جلو تا با وحید تعامل کند و آن نمای پایانی روی دست را که زاویهی دید سوژه است، نشان مان دهد.
آنچه این اثر را شایستهی دیدن میکند چند لایهبودن شخصیتها و نوع پرداخت آنهاست. فرآیند تغییر در برخوردها به ویژه برای مادر وحید قابل توجه است و اینکه ما در جایگاه مشاهدهگری و به عنوان عنصر نامرئی همهی داستان را میبینیم، روایت را برایمان جذابتر میکند.
شاید در وهلهی اول به نظر بیاید که برای وحید مسئله یک پیشنهاد دوستی جدی است، چنان که برای خیلی از جوانها هست، اما این فقط یکی از رویاهای اوست، من بیننده مهمترین رویای او را زندگی کردن مییابم. پس اینکه او شکست میخورد و روابط اجتماعی دارد هم، هرچند کمی تلخ باشد، اما نشانهی زندگی پویای اوست. از اینجاست که درمییابیم ورای همهی این کشمکشهایی که به ظاهر یک بازی تکراری مادر پسری است، در این مورد خاص، مسئله چندلایه عقبتر است و این را ما از دوست آن سوی خط که با وحید صحبت میکند میفهمیم؛ اینکه مسئله ورای این حرفهاست، اینکه مسئله زندگی است.
محسن هادی در جایگاه کارگردانی مستند «یکی از رویاهای من» قدری روانکاوانه و جامعهشناسانه با سوژه برخورد کرده و با استمرار در همراهی وحید و روابطش آنچه را که باید، به ما گوشزد کرده، اینکه زندگی از خیلی چیزها ارزشمندتر است.
ما در گذشته از محسن هادی مستند «روز کم آب ارس» را دیدهایم، آن فیلم دربارهی آغاز بحران در قرهباغ است و البته رویکردی انسانی دارد، یعنی داستان مردمی است که لب رود ارس آمدند تا از شر جنگ به ساحل امن این سو پناه آورند. این بار اما او سراغ یک موضوع اجتماعی چندوجهی رفته است؛ از یک سو کارآفرینی که یکی از اصلیترین نیازهای کنونی جامعهی ماست و از سوی دیگر زیست خانوادگی و اجتماعی معلولان که خود قصهی پر غصهای است.
در یک دید کلی مستند «یکی از رویاهای من»، آخرین اثر محسن هادی یک مستند بلند اجتماعی است که توانسته مسائلی از زندگی وحید رجبلو به عنوان یک توانخواه کارآفرین و عاشقپیشه را گلچین کند و از دل زندگی روزمره و روابط او با نزدیکانش جملاتی که ارزش والایی دارند و شنیدنشان از زبان وحید تأثیر و ماندگاری بیشتری دارد، به گوش ما هم برساند.