« ساکنین طبقۀ بالای لالهزار» نخستین ساختۀ فریبا رییسی است که پیشتر او را در دنیای تئاتر و نمایش عروسکی میشناختیم اما این نخستین مستند او به هیچ وجه خام دستیها و لکنتهای یک فیلم اول را ندارد و اثری محکم و استوار است که نه تنها از دیدنش پشیمان نمیشوید، که اگر اهل تاریخ باشید دوست دارید نسخهای از آن را در آرشیوتان داشته باشید. «ساکنین طبقۀ بالای لالهزار»، که حکایت خیاطان و خیاطیهای خیابان لالهزار است در امتداد مسیر گروهی از مستندهای خوب در حوزۀ تاریخ اجتماعی ایران معاصر قرار میگیرد که با « ایران در اعلان» ( فرحناز شریفی) آغاز شدند و با فیلمهایی چون «کوپریتو»( مهران فیروزبخت)، « این پیکان» ( سهراب دریابندری و شاهین آرمین)، و ... ادامه یافتند. رییسی به بهانۀ معرفی کت و شلوار، این پوشش قرن بیستمی مردان ایرانی، گردش خوشایندی را در تاریخ پوشاک دو سدۀ اخیر ایران انجام میدهد ـ از دربار ناصری گرفته تا ایران امروز ـ و در این سفر زمان، لایههای نادیده و حکایتهای ناشنیدهای از تاریخ معاصر را برایمان بازگو میکند، مثلا این که مردمی که روزگاری کت و شلوارهای دست دوم اروپاییان را تعمیر و اندازۀ مشتریها میکردند یا نهایتا از روی آن بهتقلید برش میزدند، در کوتاه زمانی آن قدر پیشرفت کردند که کت و شلوارهای دستدوزشان به پاریس، مهد مد جهان، صادر میشد. پژوهش خوب رییسی در این فیلم مثل هر پژوهش خوب دیگری یک ایدۀ روشن را دنبال میکند و اطلاعات و دادهها را به شکل فلهای و درهم عرضه نمیکند. به عبارت دیگر هر سند، شاهدیست برای تقویت ایدۀ اصلی فیلم: برای مثال نگاه کنید به اشارۀ هوشمندانه به کت و شلوار پوشیدن احمد شاه قاجار، که میدانیم دستاویز مخالفان او برای زدن اتهام فرنگیمابی به او شد، و یا مخالفت سنتگرایان با چرخ خیاطی، که مشابه مخالفتهای ایشان با بسیاری دیگر از پدیدههای مدرن بوده( از عینک گرفته تا دوش حمام و رادیو و ...). مستندهای خوب تاریخی نه فقط دربارۀ موضوع اصلی روایت، که دربارۀ خطوط فرعی آن نیز نکات جذابی دارند. ساختۀ فریبا رییسی نیز چنین است: برای مثال با دیدن فیلم متوجه میشویم در زمان رضاشاه، به قصد حمایت از صنایع نساجی ایران، رجال و کارمندان دولت و دانشآموزان موظف به پوشیدن لباسهای تولید ایران شدند، و درمییابیم که ورود مهاجران لهستانی به ایران در سالهای جنگ جهانی دوم، بر مد و پوشش بانوان ایرانی تأثیر گذار بوده است. در طول فیلم و از خلال عکسهای آرشیوی جذاب آن چند اولین هم معرفی میشود: اولین نسل خیاطان و مدرسان خیاطی، اولین کسی که بوتیک به معنای مدرن آن را در تهران تأسیس کرد، اولین بانیان سندیکای خیاطان، دوخت لباس زنانه برای اولین بار توسط مردان خیاط پس از کشف حجاب(که تا پیش از آن مرسوم نبود)و ... . محدودۀ جستجوهای فیلم به رغم عنوان آن فقط محدود به لالهزار نمیماند و علاوه بر تاریخ سراغ انعکاس پوشاک نو در فرهنگ معاصر هم میرود. برای نمونه نگاه کنید به جایی که به حضور خوانندگان مطرح پاپ در تبلیغات کت و شلوار، و یا جایی که به مستر زینگر و چرخ خیاطی مارک سینگر در رمان «سووشون» سیمین دانشور اشاره میشود. فیلم علاوه بر خیاطی به مشاغل جانبی آن، مثلا خرازی، هم نگاهی دارد و ضمن معرفی کوچه مهران و کوچه رفاهی، پاتوق صنف خرازان، پای صحبت یکی از خرازان قدیمی هم مینشیند. اما «ساکنین طبقه بالای لالهزار» فقط تاریخ ابزار و ادوات دوخت لباس نیست، که کاری بزرگتر میکند: جایگاه فرهنگی کت و شلوار و کراوات را در این سدۀ خورشیدی نشان میدهد: از اقبال گسترده به آن، تا طرد و شدن و نشان غربزدگی دانستنش در دهۀ شصت، و پذیرش دوبارۀ آن در سالهای بعد. همۀ آنچه تا به اینجا گفتم میتوانست در قالبی سرد و عبوس و بیطراوت به بینندگان عرضه شود اما دو عنصر مانع از این امر شدهاند؛ نخست، حضور خیاطان قدیمی و پیشکسوت که هر یک گنجی از دیدهها و شنیدههای قیمتیاند و چون فیلمساز را محرم راز دانستهاند( بیشک به سبب مداومت و همراهی طولانیمدت وی با سوژه) بیتکلف مقابل او دوربین او نشسته و خندیده و گریستهاند. دومین عنصر، گفتار قصهگویانه فیلم است که دانشش را به رخ بیننده نمیکشد. سخن آخر اینکه شاید فریبا رییسی مورخ نباشد، اما «ساکنین طبقۀ بالای لالهزار» در سمت درست تاریخ ایستاده است و زنگار از گوشهای غبارگرفته از تاریخ اجتماعی ایران معاصر میزداید.
مهرداد فراهانی