نخستین احساسی که از مواجهه با عنوان «پرندهی آبی» در ذهن ایجاد میشود، تصور رویارویی با یک فیلم زیستمحیطی یا دستکم مستندی دربارهی حیات وحش است. این تصور را نخستین نمای فیلم نیز تکمیل میکند. جایی که یک ماهیِ سرخوش و آزاد تلاش میکند تا با پریدن و جهیدن در خلاف جهت رودخانه، خود را به نقطهی بهتر و بهظاهر امنتری برساند. اما در ادامه، این تصویر، به نمای مردی که در یک استخر در حال شناست پیوند میخورد. کسی که کمی جلوتر درمییابیم او قهرمان مسابقههای شنا و در حقیقت، شخصیت اصلی فیلم است. به این ترتیب پس از پیوند طبیعت به اجتماع انسانی، و از طریق گفتههای همکاران قدیمی قهرمان فیلم با مهندس تقی عسگری آشنا میشویم. مردی که به روایت دوستاناش نهمین دههی عمر را سپری میکند، خوشبختانه این روزها در نهایت سلامت، سرگرم کارهای عمرانی است و در نظام مهندسی/ ورزشی کشور، طرحهای نوینی در زمینهی استخرهای شنا، شیرجه و واترپلو ارائه کرده است. اما پیوند طبیعت و جامعه فقط به همینجا ختم میشود و فیلم حتی تا پایان نیز به وجه تسمیهی خود (پرندهی آبی) اشاره نمیکند! با این وجود آنچه که باعث میشود تماشاگر تا آخرین نما با فیلم همراه شود جذابیت حضور مردی است که اوقات فراغت خود را به داوری، مربیگری و آموزش نسل جوان علاقهمند به ورزش شیرجه داده است. مردی که اگر در نوجوانی توسط غریق نجات استخر «منظریه» شناسایی و مورد آموزش قرار نگرفته بود، شاید امروز، ورزش ما از افتخارِ تقریباً دهبار قهرمانی شیرجهی کشوری بیبهره بود (به شهادت تیتراژ پایانی این فیلم، ایران در این رشته تقریباً در رتبهی دوازدهم آسیاست و متاسفانه بعد از شصت و شش سال، مدال نقره و آسیایی این ورزشکار هنوز تکرار نشده) و این نکتهی بسیار ظریفی است که در لایههای زیرین فیلم به آن پرداخته شده. چنان که عسگری، خود میگوید: «اگر قرار باشد ورزش شیرجه در کشور ما از جایگاه بهتر و بالاتری برخوردار شود، به تلاش بسیار زیادی نیاز هست. باید در تمام شهرهای بزرگ و کوچک، و متناسب با میزان جمعیت، استخر داشته باشیم و از آنجا که مهمترین رکن در ورزش شیرجه، بدنسازی است باید روی این نکتهی به ظاهر ساده اما بسیار مهم کار کرد.» عسگری در ادامه میگوید برای آموزش و پرورش استعدادهای ورزش شیرجه در کشور، ابتدا باید از شناسایی کودکان مستعد، آنهم در پنج سالگی آغاز کرد؛ و این نکتهای است که حفرههای رسیدن به سکوهای قهرمانی این رشته در کشور را بیشتر نمایان میکند. آنهم در شرایطی که دیگر قهرمان شیرجهی ایران (منوچهر فصیحی) در همین فیلم به درستی میگوید: «ورزش در روزگار ما شکلی حرفهای پیدا کرده و اگر کسی دنبال کسب عنوان قهرمانی است، از همان ابتدا باید شغل «قهرمانی» را انتخاب کند.»
به تعبیری بهتر، مستند «پرندهی آبی» میکوشد تا در کنار معرفی تقی عسگری به عنوان یک پیشکسوتِ سمج، خستگیناپذیر و علاقهمند (سرمربی فعلی تیم، او را «پدرِ عشق به شیرجه» مینامد) به برخی موانع ورزش کشور برای دستیابی به سکوهای قهرمانی این رشتهی جذاب اشاره کند. موانعی نظیر شناسایی نشدن استعدادها و عدم توزیع مناسب و عادلانهی امکانات در کشور که باعث شده مسئولان و مدیران ورزشیِ بسیاری از شهرها در زمینهی معرفی چهرههایی برای این رشتهی ورزشی ناکام بمانند.
به نظر میرسد مهمترین نکتهای که «پرندهی آبی» از غیبت آن لطمه خورده، طرح یا ایدهی جذابی برای گسترش طرح و نیز پایان بخشیدن به چنین مستندی است. ایدهای که هم وجه تسمیهی فیلم را تکمیل کند و هم شخصیت محوری آن را در ذهن مخاطب به تثبیت برساند. در همین زمینه میتوان به فصل حضور عسگری بر بالین یکی از بستگان خود اشاره کرد که با وجود تاثیرگذاری و همچنین زمان کوتاهی که به خود اختصاص داده، کموبیش نامربوط با موضوع اصلی فیلم و طبعاً اضافی به نظر میرسد. چنان که فصل اشاره به زندانی شدن او (به دلیل فعالیتهای صنفی در دههی پنجاه) هم کمی دیر– و در دقایق پایانی فیلم– به نمایش گذاشته میشود. در حالی که انتقال آن به سکانسی که به موفقیتهای ورزشی عسگری میپردازد میتوانست دلیل کاربرد و همچنین تاثیرگذاری آن را تقویت کند. از همین زاویه میتوان گفت یکی از تاثیرگذارترین نماهای فیلم در لحظهای به وقوع میپیوندد که او با نگاهی اشکآلود و تبدار به فضای داخلی زندان قصر نگاه میکند. جایی که شاید زمانی هرچند نسبتاً کوتاه (حدود سه سال) از طول عمر زندگی این شخصیت را به خود اختصاص داده باشد اما خاطرهی تلخ و فراموشنشدنیاش ظاهراً تا ابد با اوست.
امید نجوان